پس از ۳۰ سال شهر موشها به خانه های ایرانیان بازگشت. داستانی که امروز سه و حتی چهار نسل را با خود همراه کرده است. شهر موشها داستان آدم های مهربان و اسمشو نبرهای زندگی ماست!
منیژه حکمت و مرضیه برومند عزیز ماه ها برای به نتیجه رسیدن این بزرگترین پروژه بخش خصوصی سینمای ایران همراه با علی سرتیبی تلاش کرده اند. به جز این افراد گروه بزرگی بی خوابی های زیادی کشیدند تا خنده های زیبایی بر لبان این چهار نسل بنشانند.
از نزدیک هم شاهد و هم گاهی خدمتگذار بخش کوچک و پایانی این فعالیت ها بودم. افراد بسیار بسیار زیادی نیز بدون هیچ چشمداشتی برای پخش هرچه سریعتر این فیلم فعالیت کردند. به جرات می تونم بگم همه این تلاش ها به خاطر روحیه دوستانه و رفتار صمیمی خانم حکمت که همه خاله صداشون می کنند بود.
یکی از زیباترین جملاتی که از خاله حکمت توی جلسات داخلی شنیدم این بود: «ما اگر بخوام همین الان میتونیم همه پول و سود این فیلم رو دربیارم ولی می خوام یک روز کاملا شاد رو خانواده های و بچه ها تجربه کنند.»
کسانی که همچون من به این جشن در برج میلاد تهران آمدند دقیقا فضای شاد و خاطره انگیزی را در کنار دوستان و خانواده سپری کردند. تصاویر این جشن رو در ادامه برای شما منتشر میکنم.
از شما دعوت میکنم حتما حتما حتما یک روز رو به خودتون و خانوادتون اختصاص بدید و با سینماها آشتی کنید و به دیدن این فیلم بروید.
راستی، کپل خان هم ازدواج کرده :)
خرید بلیت شهر موش ها ۲ در سینما تیکت – از ۵ شهریور ۹۳
- آرایش موشی
- نقالی شهر موش ها 1
- جمعی از تهیه کنندگان و سرمایه گذاران
- سلفی با کپل!
- مدرسه موشها واقعی
- حضور هنرمندان در این جشن
- جمعیت در سالن بالا
- جمعیت در سالن پایین و اهدا لوح تقدیر به تهیه کنندگان
حتما شما در زندگیتون برای یکبار هم که شده بازیهایی چون منچ، مار و پله، تخته نرد و … رو بازی کردید. معیار فعالیت در این بازیها اعدادیست که یک مکعب به نام تاس به شما نشون میده. سوال اینجاست آیا اعدادی که ابعاد تاس به شما نشون میده به شانس شما بستگی داره؟
یک فضای کاملا عادلانه و با حداقل استکاک در نظر بگیرید. یک مکعب که دارای ۶ سطح هست رو روی هوا پرتاپ میکنید و پس از چند لحظه یکی از سطحهای اون مکعب به شما نشون داده میشه. یا یک هست یا شیش! اما به این مساله نگاه کنید برای تاس چه فرقی میکنه کدوم سطحش رو نشون بده؟ در واقع اگر از زاویهای دیگه به این مساله نگاه کنید رسالت مکعب اینه که وقتی روی یک سطح ساف قرار میگیره یک سطحش که رو به زمین هست از دید ما پنهان بشه و سطح مخالفش رو به ما نشون بده. برای مکعب هیچ فرقی نمیکنه کدوم سطحش نمایان شده بلکه این ما انسانها هستیم که تعریف و عددگذاری سطوح معکب به ااون ارزش میدیم و نامش رو تاس میگذاریم!
حالا به سوالمون برگردیم.
یا اعدادی که ابعاد تاس به شما نشون میده به شانس شما بستگی داره؟ پاسخ خیر مطلق هست. هیچ چیزی وجود نداره که در تعیین اعداد تاس تاثیر گذار باشه. اما از اونجا که انسانها حاضر به پذیرش مجهولات نیستند و غالبا اون رو با علامت X نشون میدن، نام این مجهول رو شانس نهادند.
از نگاه شما چرا انسانها قادر به پذیرش مجهولات نیستند و اون رو شانس نام نهادند؟
این نقشه مربوط به سال ۱۹۳۹ یعنی کمتر از ۱۰۰ سال پیش از منطقه شرق آسیا هست.
غرب
در نقشه کشور تبت، سین کیانگ، منطقه منچوری، عدم وجود کشوری به نام کره و اندونزی به خوبی دیده میشود. در جریان جنگ دوم جهانی کشور تبت اعلام بیطرفی کرد ولی از جانب چین مورد حمله قرار گرفت. در آن زمان دالای لاما ۱۳ ساله بود. پیش از فتح لهاسا ژنرالهای چینی از دالای لاما درخواست تسلیم شدن تبت و الحاق به چین را کردند. تبت دارای نخست وزیر بود و وی چند روز بعد تبت را تسلیم چین نمود. در این زمان دالای لاما فرار (تبعید) کرده و به شمال هندوستان رفت. امروزه برای هر ۵ تبتی یک سرباز چینی در نظر گرفته شده است و مردم تبتی این منطقه در حال انقراض میباشند!
شرق
در نقطه دیگر این نقشه منطقه منچوری وجود دارد. ژاپن به عنوان قدرت اول نظامی منطقه در یک نبرد با شکست شوروی و چین منطقه منچوری را از آن خود ساخت و اعلام نمود برای رسیدن به کره باید از منچوری بگذرید. پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی منچوری بین چین و شوروی تقسیم شد و کشورهای کره شمالی و جنوبی به حمایت کمونیست و امپریالیست تشکیل شدند. امپراطور ژاپن هم زمان تسلیم شدن این کشور را پذیرفت و طبق یک توافق ژاپن از داشتن ارتش محروم گردید.
شمال
منطقه سین کیانگ که بین مغولستان و چین قرار دارد جالب توجه است! خط رسمی این منطقه فارسی بوده و دین مردمش اسلام! چین برای جلب اعتماد دولت ایران همواره از رفتار خشونیت آمیز با مردم این منطقه پرهیز نموده و در نمایشگاههای کتاب به صورت مداوم به دنبال نمایش فرهنگ این منطقه از کشور خود میباشد.
ماجرا از امروز صبح شروع شد. اتوبان نواب جنوب به شمال زیر پل کمیل یک جنازه سیاه رو دیدم که فکر کردم جنازه یه سگه و الان بوی تعفن فضا رو گرفته!
رفتم نزدیکش دیدم نه، یک سگ ماده هست که می خواد وضع حمل کنه و از شدت درد نمی تونه بلند شه. دیدم هیچ جراحتی نداره و خوشحال شدم که مردم ما بهش سنگ نزدند.
نمی دونم باید چیکار کنم تماس گرفتم با شماره ناجا یا همون ۱۱۰. بعد از ۳ ثانیه یک خانم محترم جواب دادن و ماجرا رو براشون با ذکر این عنوان که نمی دونم باید با کجا تماس بگیرم، شرح دادم.
رفتن و از مقام بالاتر در این خصوص سوال کردند و به من جواب دادند که موضوع سگ های ولگرد به شهرداری مربوط می شه و یا با ۱۳۷ تماس بگیرید یا اورژانس!
منم گفتم ببخشید پس وظیفه این شماره چیه توی مدرسه که به ما گفتند هر مسالهای که پیش اومد یا علی بگید و با ۱۱۰ تماس بگیرید اما می بینم اینجوری نیست. جالبه به من گفتند بعله مردم برای یارانهها و خیلی چیزای دیگه هم با ما تماس می گیرند!
این اولین بار نیست که با ۱۱۰ تماس می گیرم و اعتمادم سلب می شه از پلیس ناجا. بار اول جونم رو نجات دادند و بهشون مدیونم. بار دوم برای سرقت تماس گرفتم که با فریاد و قطع تلفن مواجه شدم بار سوم آقای عصبانی بودند که از کمک خواهی من از پلیس شاکی شدند و گفتند به ما مربوط نیست و بار چهارم هم که خوندید چه شد.
روی نقد من به پلیس ناجا یا کلا ستادی هست که وظیفه راهنمایی مردم رو به عهده داره. واقعا اگر شماره ۱۱۰ برای پاسخگویی به همه چیز نیست پس چرا توی مدارس و مهدها و دبیرستان ها انقدر با شعار پاسخ گویی به همه چیز تبلیغش می کنید؟
ماجرای سگ رو می تونین از این توییت پیگیری کنید. به شهرداری تهران گفتم امیدوارم مثل گربه هایی که عقیم کردند با این سگ برخورد نکنن!
به روز رسانی – ساعت ۶ عصر ۲۵ فروردین ۱۳۹۳
خانم شیوا شریف به من اطلاع دادند که سگ رو پیدا کردند و به پناهگاه منطقل نمودند. ولی متاسفانه تولههاش رو دزدیده بودند! ایشون به من گفتند که مسئول گروه خاصی نیستند و ادامه دادند:
گروه خاصی نیست چندنفر هستیم هرکدوم در حد توانمون کمک میکنیم اما کسانی که این بار رسیدگی کردن خانم زهرا خانی و ماندانا انتظاری بودن که بردنش پناهگاه رزا که خانوم برومند مسئولیتشو به عهده دارن و توی ورامین هست.
این هم تصویر ایشون که اسمشون رو گذاشتن نوا
چند وقتیه این سوال ذهنمو مشغول کرده، مردمی که گوشی هوشمند خریداری میکنند دقیقا چه استفادهای ازش میکنند و آیا از امکاناتش خبر دارند؟ بارها در جاهای مختلف پیش اومده که به دوستان، آشنایان و هم قطاران میگم که آیا از امکانات سینک کردن اکانت تون استفاده کردید و با پاسخ اصلا مگر چنین امکانی هم وجود داره رو به رو میشم! وقتی از این افراد انگیزه و علت خرید این گوشی رو میپرسم یاد افرادی می افتم که زمانی به خاطر اینستاگرام گوشی آیفون میخریدند!
نکته جالب تر اینه که وقتی برنامهها و بازیهای نصب شده روی گوشی این دوستان رو بررسی می کنم با انبوهی از اپها روبرو میشم که اصلا نمیدونن چه کاربردی داره. حتی حاضر نیستند برنامههایی که اصلا باهاش کار نمیکنن رو از گوشیشون پاک کنن تا فضای ذخیرهسازیشون بیشتر بشه.
اما علت چیه؟
چیزی که من متوجه شدم ترس از ناشناختهها و از دست دادن باعث میشه این افراد هیچوقت سراغ چیزهایی که نمیشناسند نروند. اگر میخواهید بدونید چطور باید این افراد رو تست کرد بدون اینکه بگید نحوه استفاده از این اپ رو میدونید اون برنامه رو باز کنید. اگر با جمله «اگه نمیدونی ولش کن خراب میشه» رو به رو شدید بدونید که اون فرد به شدت با فوبیا دست و پنجه نرم میکنه. بی توجهی به این مساله از جانب شما باعث میشه فکر کنید که طرف چقدر خنگ هست و مساله به این سادگی رو نمیدونه! در حالی که شما باید از زاویه دید اون فرد و با ترس از ناشناختهها به این مساله نگاه بکنید. همین میشود که وقتی شما کلمه آموزش را گوگل میکنید با پیشنهاد آموزش استفاده از فیسبوک که عملا سادهترین شبکه اجتماعی میباشد رو به رو میشوید!
نمونه دیگه که بخوام مثال بزنم داستان روت کردن گوشی خودم هست. دقیقا هفت ماه ترس از این داشتم که اگر این کار رو اشتباه انجام بدم ممکنه گوشی من بسوزه! تا اینکه دوست و همکارم کیان شلیله این اطمینان رو به من داد که هیچ اتفاقی برای گوشی نمیافته و بعد من تونستم نحوه روت کردن گوشی رو یاد بگیرم. کسانی که این کار رو بارها انجام دادن و میگن حالا انگار چیکار کردی، کافیه بار اولی که روت کردن رو به خاطر بیارند :)
اگر شما هم نمونه دیگری در خصوص ترس از ناشناختهها سراغ دارید اینجا بنویسید.
نکته: تصویر این متن دارای نکاتی میباشد. لطفا به آن توجه کنید.
این یادداشت در مترو و از طریق اپ اورنوت در حالی که امکان دسترسی به اینترنت وجود نداشت، نوشته شد. Evernote برنامههای برای ذخیره هر آنچه در اینترنت میبینید روی فضای اینترنتی شما میباشد.
گاهی اوقات آدمها احتیاج دارند بدون توجه به فضای اطرافشان کاری را که دوست دارند انجام دهند. نحایت اتفاقی که ممکن است برای این دو جوان بیفند، کثیف شدن لباسهایشان است. البته آن هم با یک شستشو ساده حل میشود. اما از این بدتر نیست که با کسب اجازه، در یک فضای عمومی، جلوی جمعیتی که منتظر قطار هستند دوربینت را در بیاوری و از آن عکس بگیری و منتشر کنی!
[ عکس شماره ۱۳ ]این نوشته را به استاد عزیزم جناب آقای محمدرضا شعبانعلی تقدیم میکنم. وی چند سالیست از نزدیک با پروفسور پل اکمن، پنجاه و نهمین روانشناس برتر قرن بیستم که بر روی تشخصی چهره و زبان بدن تحقیق میکنند، آشنا شده است.۱
قرن بیستم را باید قرن تغییر دنیا توسط روانشناسان نامید. از ایجاد احساس نیاز کاذب به محصولات گرفته تا سیگاری کردن خانمها توسط ادوارد برنیز (خواهر زاده زیگموند فروید). اما یکی از مهمترین اتفاقات علم روانشناسی در دنیا بررسی موضوع زبان بدن بود. پروفسور پل اکمن (متولد ۱۹۳۴) عمر خود را صرف بررسی در این خصوص کرده. نتایج تحقیقات اکمن توسط سازمانهای امنیتی ایالات متحده در فرودگاهها و برای بازجویی از مجرمین و متهمین بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و بعد از ۵ سال به صورت عمومی منتشر میشوند. به مناسبت قدردانی از وی سریال Lie to me در سال ۲۰۰۹ توسط کمپانی فاکس نتورک ساخته میشود. این فیلم اشاره به گروهی دارد که با استفاده از علائم زبان بدن به تشخیص راست یا دروغگو بودن فرد، احساس درونی وی و … میپردازد.
اما چرا این مسائل نوشته شد!
در این هفته در کلاس مذاکره حرفهای از دانشجویان خواسته شد متن یک سخنرانی پس از بحران را نقد کرده و از طریق زبان بدن و علائم چهره به رازهای درونی فرد مورد نظر پرداخته شود. از آنجا که هفته دیگر بنده نمیتوانم در این کلاس جهت ارائه تکالیفم شرکت کنم تصمیم گرفتم یک فیلم که اشاره به بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ دارد و همچنین در مصاحبه با افراد گاهی به آنها تهمت دزدی و رشوه گرفتن هم نصبت داده میشود، را نگاه کنم و نتایج خودم را به صورت عمومی بیان کنم.
همزمان با نگاه کردن به چهره مدیران، اساتید و کسانی که با آنها مصاحبه میشود، در صفحه توییترم بازخورد خود را مینوشتم. در اینجا همراه با تصویر و سند دلایل آن حرفها را ذکر میکنم.
گیلفی زوگا که در سیستم خدمات درمانی و تحصیلات ایسلند هست،اشاره کرد که دولت با بانکدارانی که پولشویی میکردد سفر میکرد.این فقط تصور بود! لینک توییت
وای عالی بود.اینجا هم فهمیدم استراسکان رئیس سابق صندوق بین المللی پول دروغ گفت. گفت واسه صندوق بین المللی پول سخت نیست از امریکا انتقاد کنه! لینک توییت
اینجا هم با یک حرکت جالب اندرو شنگ مشاور ارشد امور بانکها در چین، سیستم مالی و پرداختی امریکا رو تحقیر کرد! لینک توییت
وقتی اعتراف کرد که موکلش ۶ جت و یک هلیکوپتر داره شرم رو برای تایید این حرفش میشه دید لینک توییت
از صاحب فاحشه خانه پرسید چند درصد از مشتریانت از شرکتهای بزرگ والاستریت بودن و گفت ۴۰ تا ۵۰ درصد، دروغ میگفت یا شاید تصورش این بود! لینک توییت
وزیر سابق امور مالی فرانسه در خصوص اینکه بحران اقتصادی نزدیک است متوجه شده بود و در فوریه ۲۰۰۸ در کنفرانس جی۸ این خطر رو هشدار داده بود لینک توییت
از استاد دانشگاه هاروارد سوال پرسید تو رزومت مشاوره دادن به شرکتها ذکر شده و گفت اصلا توی رزومه من چنین چیزی نوشته نشده و به شما مربوط نیست. لینک توییت
نکته: در برخی موارد برای اثبات راست یا دروغ گفتن فرد به چشمانش اشاره شد. این حالت در چشم تمام مردم دنیا زمانی ایجاد میشود که سوال از وی پرسیده میشود و در یک لحظه اتفاق میافتد.
این نوشته حاصل نگاه و برداشت بنده بود و ممکن است اشتباه باشد. خوشحال میشوم کسانی که در این زمینه اطلاع دارند نظر خودشان را برای من ارسال کنند.
آخرین دیدگاهها