با یکدیگر سوار بر زیر دریایی افسانهای، ناتیلوس، میشویم و به اعماق اقیانوس میرویم. برای غرق شدن در دنیایی که «عطاردوار دفترباره میشویم» و به کشف رازهای عجیب و داستانهای جذاب عالم میپردازیم. برای رسیدن به عمقی بس زیبا و شگفت انگیز!
شما در عطارُدوار مهمان عباس هستید. در این وبلاگ یادداشتهای شخصی از عوالم مختلف را بیان میکنم. مقالات و مصاحبههایی که انجام میدهم و همراه با آن از دنیای تجارت الکترونیک و نشر میگویم و از تجربیاتی که در زمینههای مختلف با آنها مواجه میشوم.
وبلاگنویسی و بیان سخنان و حرفهای دل همیشه برای من شوقانگیز و دلنشین بوده است. برای یک برونگرا که علاقهمند به صحبت کردن است و در عین حال میخواهد همه چیز برای او جاودانه شود، چه چیزی بهتر از نوشتن و نشر آن در فضای اینترنت!؟
در کنار برونگرا بودن، شما با یک تجربهگرا مواجه میشوید که برای او خوب و بد تعریف ندارد و همه چیز در دنیا حاصل تجربه است. تجربه شخصی یا مطالعه تجربیات بزرگان؛ به همین دلیل است که این جمله سقراط را سر لوحه زندگی قرار دادهام:
«زمان و فرصتی که دارید را با استفاده از نوشتهها و تجریبات دیگران، صرف رشد شخصی خود کنید.»
در نهایت حاصل تجربهها و فعالیتها، کارهایی است که از آنها لذت میبرم! هماکنون فعالیتهای تجارتی من در دو مجموعه مشاوره تجارت الکترونیک سوزیان و مجموعه انتشاراتی نسل نواندیش متمرکز است و در کنار آن امور و علایق غیرانتفاقی را با عنوان عطارُدوار منتشر میکنم.
جواد ظریف وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم جمهوری اسلامی چگونه در شبکههای اجتماعی به تعامل با کاربران و مخاطبین پرداخت؟
نکته: این یادداشت اولین بار در آذر ۱۳۹۲ در رسانههای اجتماعی و تروبا منتشر شده است.
چندی پیش محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دولت ایران به یوتیوب پیوست. ویدئوها و پیامدهایی که ایشان ضبط کردهاند به زبانهایی فراتر از زبان فارسی و انگلیسی منتشر شده است. اما به راستی این عضویت در شبکههای اجتماعی چه سودی برای سیاستمداران به خصوص دیپلماتهای ایرانی دارد؟ تا ۱۰ سال پیش هر سیاستمداری در دنیا برای انتشار سخنانش که یا حاصل تفکرات خودش یا درخواستهای مردم کشورش بود، نیاز به گردآوری کنفرانس خبری، مصاحبه خبری با یک شبکه تلویزیونی و یا روزنامه داشت. آنها از این طرق که نیازمند صرف زمان بسیار بود با جامعه جهانی ارتباط برقرار میکردند. اما از مشکلات این روش عدم دسترسی راحت مردم برای مشاهده مجدد و عدم مشاهده بازخوردهای عمومی از سخنان آنان بود.
در چند سال اخیر با عضویت سیاستمداران جهان در شبکههای اجتماعی چون فیسبوک و توییتر احساس نزدیکی بین مردم و سیاست مداران افزایش چشمگیری داشت به گونهاى که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲ ایالات متحده کمپین رسانهای باراک اوباما به خوبی توانست نظر اکثریت جوان جامعه آمریکا که عضو این شبکهها بودند را به خود جلب کند.
در مرداد ماه ۱۳۹۲ جواد ظریف پس از کسب رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی فعالیت رسمی خود را در رسانههای اجتماعی آغاز نمود و رسانه ظریف را بدون صرف کمترین هزینه به راه انداخت.
ظریف به خوبی در فیسبوک (و امروز توییتر و اینستاگرام) با زبان مردم و جوانان ایران با آنها صحبت کرد و برای ۵۰ درصد جامعه آمریکایی که عضو توییتر هستند پیام واقتی ملت ایران را مخابره کرد و هم اکنون نیز با فعال کردن شبکه اینترنتی خود در یوتیوب صدا و سیمای مردم ایران را به گوش جهانیان میرساند.
بدون شک اگر این روند رسانهای طی نمیشد بسیاری از مردم دنیا به علت عدم دسترسی به منابع واقعی دیدگاهشان نسبت به مردم و سیاستهای جدید دولت ایران، عوض نمیشد.
حساب ظریف در شبکههای اجتماعی
در شبکههای اجتماعی مختلف میتوانید جواد ظریف را دنبال کنید. او در شبکه اجتماعی اینستاگرام برای مخاطبین داخل ایران محتوا تولید میکند.
آلمان و بهتر بگویم سرزمین دویچلند (معنی که بنده پیدا کردم یعنی سرزمین مردان نیزه دار) در بیش از ۱۰۰۰ سال اخیر تجربههای زیادی از اقوام گوناگون را به چشم دیده است. پس از بربرها و امپراطوری مقدس روم به رایش و سپس رایش سوم یا جمهوری وایمار رسید که در فرهنگ عامه مردم ایران زمین به حکومت آدولف هیتلر معروف است.
پس از پیروزیها و سپس شکست رایش سوم در آلمان و به دنبال آن بحران محاصره برلین و جدایی شوروی از صف متفقین این کشور میان دولتهای متفقین (در فرهنگ غرب متحدین) تقسیم شد. در نقشه زیر وضعیت تقسیم این کشور و سپس شهر برلین را مشاهده میکنید.
از تاریخ ۷ اکتبر ۱۹۴۹ طبق توافق کنفرانس یالتا کشور آلمان به جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) و آلمان غربی تقسیم شد. بخش شرقی بعلاوه برلین شرقی در اختیار کمونیست با سیستم اجتماعی سوسیالیسم و بخش غربی بعلاوه برلین غربی در اختیار دموکراسی با سیستم اجتماعی کاپیتالیسم قرار گرفت.
بر اساس آمارهای منتشر شده در فاصله سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ حدود ۵.۲ میلیون نفر از آلمان شرقی به آلمان غربی مهاجرت کردند و راه اصلی آنها ورود به برلین غربی بود. همچنین طی شش ماه اول سال ۱۹۶۱ تعداد ۱۶۰هزار نفر از برلین شرقی به برلین غربی پناهنده شدند.
یعنی برای مثال در آگوست ۱۹۶۱ تقریبا روزانه ۲۰۰۰ نفر از برلین شرقی وارد بخش آلمان فدرال میشدند. بیشتر مهاجرین کارگران متخصص، کارشناسان، اساتید دانشگاه و روشنفکران بودند که کمبود آنها در بخش شرقی آلمان محسوس بود. این امر موجب نارضایتی دولت آلمان شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق شد.
این مهاجرتها و از دست دادن نیروهای کار، آلمان شرقی را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داد و خسارتهای زیادی را برای اتحاد جماهیر شوروی و دولت آلمان شرقی تحت رهبری «اریک هونکر» به ارمغان آورد. چرا که اقتصاد و صنعت آلمان شرقی عملا بر کمکهای شوروی شکل یافته بود. از این رو آنها دست به عملی محدودکننده زدند و به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی تمام راههای ارتباطی بین برلین شرقی و غربی را مسدود کردند و دیوار برلین را به عنوان «دیوار حافظ ضد فاشیست» و با هدف جلوگیری از رفتوآمدهای نامطلوب (به تعبیر اروپای شرقی) بنا کردند.
ساخت دیوار برلین
در اولین ساعات روز یک شنبه سیزدهم آگوست ۱۹۶۱، نیروهای نظامی آلمان شرقی خیابانهای منتهی به نقاط مرزی را محاصره کردند و کارگران در مرز مشغول ساختن دیوار شدند. با ایجاد این حصار که ارتفاع آن به دو متر میرسید، ارتباط بین بخشهای شرقی و غربی شهر کاملاً قطع شد. احداث این دیوار چنان شتابان انجام گرفت که بسیاری از خانوادهها که در مناطق مختلف شهر زندگی میکردند برای مدت ۲۸ سال از یکدیگر جدا شدند و سرنوشتهای ناگواری را برای بسیاری از خانوادههای آلمانی رقم زد. زنان از شوهران، فرزندان از والدین، برادران و خواهران از یکدیگر برای سالها جدا شده و بسیاری از آنها تا آخر عمر موفق به دیدار دوباره یکدیگر نشدند. گروهی از آنها آنقدر زنده نماندند که فروریختن دیوار برلین را شاهد باشند و امکان دیدار دوبارهٔ خانوادههای خود را پیدا کنند. (ویکیپدیا فارسی)
اما مسالهای که میخواهم در مورد آن صحبت کنم فراز از این پرده آهنین به آن سوی جهان و آزادی میباشد. در دولت آلمان شرقی همه چیز در اختیار حکومت قرار داشت. تمام آمار زندگی افراد توسط اداره آمار ثبت شده و به اشتازی (وزارت امنیت آلمان شرقی) تحویل داده میشد. این آمار به حدی دقیق بودند که حتی تعداد کفشهای خریداری شده توسط شما در سال هم ثبت میشد! سازمان اشتازی به راحتی افراد جدید را به بهانههای بسیار ساده مانند همسایگی در کنار یک هنرمند عضو خود میکرد و پس از کسب اطلاعات لازم و همکاریهای مورد نظر از طرف آن شخص تازه وارد، سخاوتمندانه نیازهای حکومتی وی مانند ورود به دانشگاهها یا کسب نیازهای غذایی و داروییاش را بر آورده میکرد!
برخی از هنرمندان و نویسندگان آلمان شرقی حتی از جاسوسی همسران خود در امان نبودند و پس از فروپاشی این سازمان و انتشار عمومی اسناد اشتازی به خیانتهای همسران خود آگاه میشدند.
در اینجا تصمیم دارم داستان چند فرار بزرگ از آلمان شرقی پس از ساخت دیوار برلین را برای شما بازگو کنم.
یک فرار سریع از آلمان شرقی
در روزهای اول ساخته شدن دیوار بسیاری از مردم از روی سیم خاردارها میپریدند و یا ار بالای ساختمانها خود را به روی کامیونهای نجات مردم در آلمان غربی پایین میانداختند. اولین فرار از دیوار برلین توسط یک مامور پلیس و پریدن او از روی سیمهای خاردار بود. خوشبختانه لحظه فرار وی فیلم برداری شده است!
یک فرار عاشقانه!
کلاوس کوپن (Klaus Köppen) که به تازگی با نامزد خود ازدواج کرده ناگهان به واسطه این دیوار از او جدا شد! وی اجازه ورود به برلین شرقی را برای تجارت داشت. او با خودروی خود در صدد ورود به برلین شرقی و ربودن نامزدش برآمد. کلاوس باک خودروی خود را با یک باک کوچکتر تعویض کرده و به دنبال روزویتا به برلین شرقی میرود. نامزد وی در جلوی خودرو و درون کاپوت مخفی میشود. خوشبختانه ماموران گارد مرزی فقط به داخل و صندلیهای عقب ماشین توجه میکنند. کلاوس همراه همسر خود روزیتا به سوی آزادی حرکت میکند. کلاوس و روزیتا هنوز زنده هستند و در برلین زندگی میکنند.
کلاوس کاپن در جوانی
فرار برادران مولر به کمک حفر تونل
برادران مولر (وودلف و هارست) در آلمان شرقی تصمیم گرفتند به عنوان کارگران ساختمانی در یکی از ساختمانهای نزدیک دیوار کار کنند. همسر وودلف مولر و همچنین خانواده وی و برادر هارست در بخش غربی دیوار بود و این انگیزه فرار آنان را چند برابر میکرد. آنها در فکر حفر یک تونل و ورود به بخش غربی برلین برآمدند. طول این تونل ۲۳ متر بود.
شبیه سازی تونل حفر شده توسط برادران مولر
در عین حال نیروهای گارد اطراف دیوار در کنار آنها بودند و مراثب جلوگیری از هرگونه خرابکاری. در حال حفر تونل در طول مدت ۳ هفته در اثر یک حادثه بر دیوار تونل ریزش کرده و هارست در زیر آوار میماند. خوشبختانه به زودی به هوش میآید و کار ادامه پیدا میکند.
برادران مولر
پس از ۳ هفته تلاش تونل حفر میشود و آن دو به همراه دوستشان به برلین شرقی وارد میشوند.
شبیه سازی کامل تونل برادران مولر
اما پیش از خروج آنها هارست به وودلف یک کلت میدهد. آنها از ساختمانی در خیابان اورشلیم برلین غربی خارج میشوند. ناگهان یکی از سربازان گارد برلین شرقی آنها را میبیند که همراه یک خانواده از ساختمان بیرون میآیند و به آنها مشکوک میشود.. خانواده مولر گویا از فرار آنها اطلاع داشته و به همین دلیل همراه تمام خانواده به استقبال آن دو برادر میآیند! همین کار شک سرباز به فرار را به یقین تبدیل میکند. سرباز به آنها دستور توقف میدهد و ماشه را میکشد که وودلف به سوی او شلیک میکند.
آن سرباز کشته میشود و آلمان شرقی برای وی مراسم باشکوهی ترتیب میدهد. وودلف میگوید هنوز بابت کشته شدن وی ناراحت هستم و خودم را سرزنش میکنم!
یادبود سرباز کشته شده از آلمان شرقی
در دوران دیوار برلین قریب به ۷۰ تونل از برلین شرقی به برلین غربی و برعکس برای فرار حفر شد. اما متاسفانه بسیاری از آنها توسط اشتازی (وزارت امنیت جمهوری دموکراتیک آلمان) حتی پیش از به پایان رسیدن کشف شد.
فرارهای دیگری هم توسط افرادی به واسطه گلایدر، ساخت بالن و حتی پاره کردن سیمهای خاردار در نواحی که عرض دیوار کم بود انجام شد. آنچه مسلم است اشتازی آلمان شرقی بدترین نوع حکومت برای کنترل زندکی مردم را ساخت. در نهایت نماد قدرت کمونیسم و شرق که همان دیوار برلین بود فرو ریخت. میخاییل گورباچف به واسه همین پایان دادن به شرق و غرب بودن دنیا جایزه صلح نوبل را دریافت نمود. پس از پاره شدن پرده آهنین جهان دو قطبی از بین رفت!
در ۲۱ نوامبر ۱۹۸۹ دیوار برلین سقوط کرد. مردم آلمان در آن روز در خیابانها فریاد میزدند دیوار فرو ریخت.
دروازه براندنبورگ در پناه دیوار
منابع:
مستند ظهر و سقوط دیوار برلین – هیستوری چنل
ویکیپدیا انگلیسی و فارسی – مقالههای مربوط به آلمان شرقی و آلمان